اگر تا الآن مخاطب بحثهای کلامی یا گفتگوهای مخالفان و موافقان دین بودهاید، حتماً مانند من احساس انزجار را تا مغز استخوان حس کردهاید. بحثهایی لاطائل، حرفهایی رایگان و گفتگوهایی حوصلهسربر. ولی «علم و دین» نوشتۀ تامس دیکسون درست در نقطۀ مقابل چنین وضعی است؛ خوشخوان و جذاب و پرکشش. تجربۀ خواندن این کتاب باعث شد مطلب مهمی دستگیرم شود: ایندست مسائل بهخودی خود نباید چنان سرنوشتی داشته باشند که در آثار قدما دیدهام. در یک نظرگاه متأملانه هم واقعاً بحثهایی از این جنس از مهمترین و سرنوشتسازترین بحثها هستند؛ یعنی آوردگاه جدالهایی هستند که کسی نمیتواند از زیر بار آنها قسر دررود. با الهام از این کتاب کوچک میخواهم این مسئله را بکاوم که چرا کتابهایی در این موضوع – خصوصاً در سنت ما – معمولاً سوهان روح و اعصاباند.
مسئلۀ اول زمانپریشی است. مسائلی که متکلمین ما هنوز بر سرش بر سر هم میکوبند، صرفاً به کار کتابهای تاریخ کلام میآیند، آن هم از نوع کت و کلفتشان. در این زمانه بحث از آنها درواقع سر بیصاحب تراشیدن است؛ یا خود مسئله، دیگر مسئلۀ هیچ بنیبشری نیست یا وجهی که از آن بحث میکنند نظرگاه عصر و زمانه نیست. خنکتر اینکه سعی بیحاصلی دارند تا به قَسَم و آیه حالی مخاطب کنند که بحثهای جدید، جدید نیست؛ که فرعی از همان بحثهای قدیمی است. و به هر ضرب و زوری شده میخواهند مسئلۀ انسان معاصر را ذیل یکی از مسائل قدیمی بچپانند و جواب همان مسئلۀ قدیمی را هم در حلق خلق فروکنند. نتیجه میشود یک بحث بیمایه و خنک با جوابهایی محیرالعقول که بخواهی در نخشان بروی سرگیجه میگیری و یاتاقان میزنی.
مسئلۀ دوم نتیجۀ مسئلۀ اول است؛ کهنگرایی مبتذل. اگر به فهرست یکی از کتب متکلمان فعلی نگاه کنید با اسامی کتبی چشمدرچشم میشوید که بهزور باید خواندشان؛ کتابهایی با یک الگو و ساختار واحد در نامگذاری که مخصوص قدما بوده است. دیگر خیلی بخواهید زور بزنید تا چند اسم قابل خواندن در میان منابع دشت کنید، به نام چند کتاب از فلاسفۀ کلاسیک غرب میرسید که بودنشان در میان آن نامهای عجیب و غریب بدجوری توی ذوق میزند. بماند که انتخاب این تکوتوک هم صرفاً به این دلیل است که نامبرده نمایندۀ الحاد غرب به شمار میآید و البته به نظر مؤلفِ کتاب احتمالاً زیادی پوشالی هم هست. پوستکندهتر اینکه بیشتر برای نشان دادن سستی این کتابها به آنها استناد میکنند تا، به خیال خودشان، عیار همان کتابهای عصر حجری بهتر نمایان شود.
مسئلۀ سوم روش بحث و بررسی است. سعدی در باب چهارم بوستان یک جلسۀ بحث و بررسی را گزارش میکند که خودش هم در آن مشارکت داشته:
فقیهان طریق جدل ساختند (1)
لم و لااسلم درانداختند
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز
تو گفتی خروسان شاطر به جنگ
فتادند در هم به منقار و چنگ
یکی بیخود از خشمناکی چو مست
یکی بر زمین میزند هر دو دست
فتادند در عقدۀ پیچپیچ
که در حل آن ره نبردند هیچ (2)
بعد خود سعدی که یحتمل هم حوصلهاش سر رفته و هم در عجب بوده از این نحوۀ گفتگو میگوید:
کهنجامه در صفّ آخرترین
به غرش درآمد چو شیر عرین
بگفت ای صنادید شرع رسول
به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی.
شما اگر یکی از کتب کلامی قدیم یا جدید را دست بگیرید، اول چیزی که در ذوق شما میزند، نحوۀ تعامل و کنش دو طرف بحث است: پرشور، سرسخت، انبان سوءظن و تهمت و افتراء، آماده برای حمله و خردکردن دهان و دندان طرف مقابل و، به قول سعدی، با رگهای بادکرده. یکدفعه خود را وسط رینگ بوکسی میبینید که هم نمیتوانید طرف کسی را بگیرید و هم دمی بیایستید؛ چون هر آن ممکن است مشت و لگدی حوالۀ شما هم بشود. خود فحش و فضیحتهایی که در بحثهای به اصطلاح علمی حوالۀ هم میکنند بهخوبی گویای ماجرا است: «ممّا یضحک الثکلان و یستوقف العجلان لشدة غرابته و غایة فظاعته.» (3)
مسئلۀ چهارم هم نتیجۀ مسئلۀ سوم است؛ تلاش برای حذف رقیب به هر طریقی که شده؛ اخلاقی یا غیراخلاقی، با استدلال یا مغالطه، با گفتگو یا مباهته. غایت، خفه کردن یا همان اسکات است. اسکات چه کسی؟ خصم. یعنی فرض شده ما با مخالف خود پدرکشتگی داریم. و باید جوری بحث کنیم که پدرِ پدرسوختهاش را دربیاوریم تا دیگر نه او و نه هفت پشتش هوس بحث با ما را نکنند. به تعبیر قدما، اسف از این نیست که این گلادیاتورمآبانِ قلمبهدست چنین به جان هم افتادهاند، اسف ازین است که نتیجۀ کارشان قرار است دفاع از دینی باشد که کتاب و سنتش بارها علیه چنین مرام و مسلکی شوریدهاند؛ از آیات مشهور قرآن (4) گرفته تا روایات معتبر (5). حجم این دست روایت با تعابیر سهمگین آن اندازه است که بابی مستقل در کتابهای حدیثی شده است (6). بگذریم. کمی هم به خود کتاب بپردازیم.
این کتاب کوچک، در نوع و قطع خود بسیار نظرگیر است و خواندنی. هم خود بهتنهایی روشن است و مباحث مطرح در آن کاملاند، و هم راهنما و دستنامهای است در موضوع خود و برای مطالعات بعدی. بهخوبی شاکلۀ بحثها را پی میریزد و هر بحثی را در جای خودش سامان میدهد. هم از آخرین نظریات و بحثهای درگرفته میگوید و هم پیشینۀ بحثها را تا آنجا که مفید است بازگو میکند. بهخوبی ربط و نسبت حیطههای مختلف دانشی را نشان میدهد و البته حریم هر دانشی را هم با لحاظ روش بررسیاش نگه میدارد. مدام در رفتوآمد میان حوزههای مختلف است، و از قِبَل این آمدوشدها کلی مطلب بهدردبخور دیگر هم نصیب خواننده میکند. از یک طرف استدلالهای طرفهای گفتگو را با دقت منطقی تقریر میکند و محل نزاع را روشن میسازد؛ از سوی دیگر نشان میدهد که این بحث چه عقبههای فرهنگی و سیاسی جدی و مؤثری داشته است. در نشان دادن خطاها و مغالطاتِ نظریات و صاحبانشان بیاغماض است. از این نظر منبع مناسبی برای تفلسف و آموختن گفتگوی اندیشهای است. خصوصاً که هیچوقت و هیچجا جانب احترام و اقتضائات اخلاقی گفتگو را فروگذار نکرده است. از این جهت آموزگار خوبی برای رواداری است. این فراز پایانی کتاب بهخوبی توصیفات بیان شده را آیینهداری کرده:
«دلایل زیادی برای این اعتقاد وجود دارد که علم و دین همچنان پررونق و روشنگر و الهامبخش و، در عین حال، یأسآور و آشوبانگیز و سرکوبگر خواهند بود. برخی ممکن است آرزویشان این باشد که یک نیمه از این زوجِ اصولاً مدرن از صحنه بیرون رود، یا وادار بشود که تلاشهای دردسرآفرین خود را مبنی بر ادعای مرجعیت در یکی از عرصههای معرفت، اخلاق یا سیاست کنار گذارد. اما چنین کسانی باید هشیار باشند که چه آرزویی دارند. آیا بهراستی ترجیح میدهند در جامعهای به سر برند که همگان دربارۀ مسائلی که در این کتاب مطرح شده است با یکدیگر توافق داشته باشند؟ زیستن در چنین جایی چه لطفی دارد؟»
پینوشتها:
(1) فقیه در اینجا به معنای مطلق عالم دینی است.
(2) بوستان سعدی، تصحیح متن و شرح لغات از حسین استادولی، انتشارات قدیانی، ص۲۶۷.
(3) تقریباً به این معناست: «این مطلب از بس پرت و مزخرف است، آدم فرزندمرده را میخنداند و انسان شتابان را متوقف میکند.»
(4) برای نمونه، سورۀ زمر، بخش دوم آیۀ ۱۷ و تمام آیۀ ۱۸.
(5) برای نمونه این روایت نبوی: «لايَسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإيمانِ حَتّي يَدَعَ الْمِراءَ و إنْ کانَ مُحِقّاً». ترجمۀ آن چنین است: کسی به حقیقت ايمان نمیرسد مگر آنکه مراء و جدل را ترک کند، گرچه حق با او باشد (بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۳۷).
(6) برای نمونه، جلد دوم بحارالانوار و جلد هجدهم وسائل الشیعة.

علم و دین
نویسنده: تامس دیکسون
مترجم: محمد دهقانی
انتشارات: نشر ماهی