احتمال این‌که این معرفی کتاب را تا انتها مطالعه کنید کمتر از ده درصد است. چراکه هم‌اکنون در حال وب‌گردی هستید و امواج اقیانوس وب نمی‌گذارند بیش از چند ثانیه یک جا بند شوید. شما سر سفره‌ای هستید که تنوع خوراکی‌هایش بی‌نهایت است. چرا باید خود را با یکی دو جور غذا سیر کنید؟

اینترنت ما را تبدیل به اسکنر‌هایی ناکارآمد کرده است. تحقیقات نشان می‌دهد اکثر وب‌گردها برای هر صفحه‌‌ از وب به طور میانگین کمتر از یک دقیقه وقت می‌گذارند. پژوهشی در سال 2008 نشان داد که در بیشتر کشور‌ها مردم به طور میانگین بین 19 تا 27 ثانیه را صرف تماشای یک صفحه می‌کنند. این واقعیت محدود به سایت‌ها نیست. در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها نیز اوضاع به همین صورت است. ما صرفاً از نوشته‌ها گذر می‌کنیم و تبدیل می‌شویم به یک خوانندۀ سطحی تمام‌عیار! وقتی در وب به دنبال چیزی خاص می‌گردیم، بعضی از بخش‌های مربوط به کاوش و حل مسئله در مغزمان تقویت می‌شوند. با یک هفته تمرین وب‌گردی به سرعت پیشرفت می‌کنیم و به جویندۀ نیمه‌حرفه‌ای داده‌های مورد نیاز از میان خروارها داده تبدیل می‌شویم. بعد از یک ماه تمرین روزانه یک جویندۀ حرفه‌ای خواهیم بود؛ جوینده‌ای که همیشه یابنده است. هر جستنی بین چند ثانیه تا حداکثر چند دقیقه طول می‌کشد و ما زود به پاداش جویندگی خود می‌رسیم. مغز ما با این همه پاداش زودهنگام چه حالی می‌کند! لعنت به کتاب‌های قطور و قدیمی و ناقص کتابخانه‌ها! نفرین بر کتاب‌های کلاسیک درخشان! درود بر اینترنت بی‌کران!

اما این طرز مطالعه به اینترنت محدود نمی‌ماند. مغز منعطف‌تر از چیزی است که گمان می‌کنیم. ابزارها الگوهای‌شان را بر مغز و، به تبع آن، بر ذهن ما تحمیل می‌کنند. الگوی مطالعۀ سطحی و شبکه‌ای در اینترنت علاقه و اساساً توانایی ما را برای مطالعه‌ و تفکر عمیق و پیوسته نابود می‌کند.

 

یک کتاب همه‌چیز تمام

اینترنت با مغز ما چه می‌کند همان قدر جذاب است که یک رمان خوب. نثر روان و ذهن زیبای نیکلاس کار و ترجمۀ عالی محمود حبیبی یک خوراک فکری لذیذ و مقوی در اختیار ما قرار می‌دهد. با این حال وب‌گردهای حرفه‌ای را دچار ملال خواهد کرد، زیرا این افراد می‌خواهند در اسرع وقت لب مطلب را بقاپند و دربروند. اما نویسندۀ این کتاب تمام تلاشش را کرده است که از اسلوب نگارش وب پیروی نکند.

نیکلاس کار یک بلاگر حرفه‌ای و یک خورۀ اینترنت بود. تا قبل از نوشتن این کتاب مانند بلاگرها می‌نوشت؛ کوتاه و سطحی و جذاب. وقتی متوجه بلایی شد که اینترنت سرش آورده برای مدتی با همسرش کنج عزلت می‌گزیند و تعاملش را با اینترنت بسیار محدود می‌کند. کتاب حاصل این گوشه‌نشینی است. نویسنده تمام تلاشش را کرده که از ارائۀ روایت‌های کوتاه و سطحی بپرهیزد. این تلاش فراوان به ثمر رسیده است. با این‌که متن کتاب جذاب و پیوسته است، اما خوانندۀ کم‌حوصله را کلافه خواهد کرد: «اَاَاَاَه. بسه دیگه! چقدر داستان میگی! چرا نمیری سر اصل مطلب؟» می‌توانم حدس بزنم که بسیاری از خوانندگان در دلشان این‌ها را خواهند گفت؛ چنان‌که همسرم با مطالعۀ بخشی از کتاب از کش‌دار بودن مطلب گلایه کرد و کتاب را کنار گذاشت. ولی من از ذره‌ذرۀ کتاب لذت بردم و با دوباره خواندن کل کتاب و چندین و چندبار خواندن برخی از قسمت‌هایش ذهنیت و دغدغۀ نیکلاس کار را برای خودم درونی کردم.

پس به دنبال این نباشید که خط به خط یا صفحه به صفحۀ کتاب پاسخ به سؤال روی جلد باشد. کتاب همان‌قدر که دربارۀ آسیب‌شناسی اینترنت است درباره نقد ذهن‌های عجول هم هست؛ ذهن‌هایی که یا به سبب اینترنت عجول شده‌اند یا بست‌نشینی در دنیای مجازی کم‌طاقتی‌شان را افزون کرده است.

 

عوامانه ننگریم.

هرکدام از ما در ستایش اینترنت می‌تواند یک کنفراس ارائه دهد. در مذمت اینترنت هم اتفاقاً کلیشه‌های رایج فراوانی هست. هیچ کس نمی‌تواند منکر گران‌قدر بودن این موهبت بزرگ مدرنیته باشد. مسئله این است که قضیه پیچیده‌تر از نظرات عوامانه است. گاهی ما همان جایی متضرر می‌شویم که گمان کرده‌ایم منتفع هستیم. فرض کنید از ما بپرسند پژوهش‌های مبتنی بر اینترنت از غنایی بیش‌تر برخوردارند یا پژوهش‌های کتابخانه‌ای. احتمالاً به‌‌راحتی پاسخ می‌دهیم که قطعاً پژوهش‌های اینترنتی غنی‌تر است. ولی تحقیقات خلاف این را نشان می‌دهند. هرقدر نقش اینترنت در پژوهش‌ها بیشتر شده، میزان ارجاعات و تتبعات کاهش یافته است.

نمونه‌ای دیگر: دسترسی به اینترنت در کلاس درس چه اثری در یادگیری دارد؟ در نگاه اول به نظر می‌رسد که موجب دسترسی به اطلاعات مرتبط می‌شود. لذا یادگیری را آسان‌تر و عمیق‌تر می‌کند. اما در واقع همین دسترسی، تمرکز و تعمق فرد را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. تحقیقات هم نشان داده است که حتی برای بچه‌مثبت‌هایی که فقط دربارۀ درسشان جستجو می‌کنند اینترنت عامل اختلال در یادگیری است.

 

فرم یا محتوا؟

«در بلندمدت اهمیت محتوای یک رسانه در تأثیری که بر نحوۀ تفکر و عملکرد ما می‌گذارد به مراتب کمتر از خود آن رسانه است.» محتوای یک رسانه آخرین چیزی است که باید نگرانش باشیم. ساعت، خط، نقشه و دستگاه چاپ اختراعاتی هستند که ذهن انسان را همان‌قدر متحول کرده‌اند که زندگی او را. نویسنده می‌خواهد به ما حالی کند که رسانه چقدر در شکل‌دهی به ذهن و مغز ما مؤثر است. برای این منظور، بخش زیادی از کتاب را اختصاص می‌دهد به تشریح این‌که ابزارهایی چون نوشتن، ساعت، نقشه و ماشین چاپ چطور به وجود آمدند و چگونه ذهن انسان را شکل دادند. باری؛ اینترنت تأثیری به‌مراتب بیشتر دارد.

قضیه زمانی بغرنج می‌شود که متوجه شویم ذهن اینترنتی غنائمی ارزشمند را از ما به یغما می‌برد. این غنائم برای انسان بودن و تمایزمان از سایر حیوانات آن‌قدر مهم‌اند که روی آن‌ها حساب باز کرده‌ایم؛ برای نمونه، تفکر عمیق، تمرکز، حافظۀ مفهومی بلندمدت، توانایی ساخت طرح‌واره‌های انتزاعی و تئوری‌‎های خلاقانه، و حتی ویژگی‌هایی چون انسان‌دوستی، همدلی، فرهنگ و اخلاق. همۀ این‌ها از سرمایه‌هایی هستند که ذهن وبگرد و حواس‌پرت قرن بیست‌ویکی آنها را سخت تهدید به نابودی می‌کند. اگر می‌خواهید متوجه جدی بودن این تهدید بشوید باید کتاب اینترنت با مغز ما چه می‌کند را به‌دقت و با حوصله بخوانید.

 

راه حل چیست؟

حال این مسئله مطرح می‌شود که چه چیزی توانایی‌های را که اینترنت در ما تضعیف کرده است به ما باز می‌گرداند؟ به طور کلی قطعاً کتاب یکی از مهم‌ترین راه حل‌هاست. بسیاری از محتوای کتاب اینترنت با مغز ما چه می‌کند، اختصاص دارد به سوگواری در عزای کتاب‌خوانی آفلاین. غرق شدن در صفحات یک کتاب خوب، به‌ویژه اگر کاغذی باشد، از یک مشت قرص آرام‌بخش هم مؤثرتر و مفیدتر است. خب حالا اگر تا این‌جای مطلب را خوانده‌اید، نگذارید حرف نویسنده زمین بماند. خود را از تنگنای صفحات مرورگرتان برهانید و در خنکای یک کتاب ناب نفسی تازه کنید.

راستی نگران قیمت کتاب هم نباشید! گران بودن کتاب یک کلیشۀ نادرست است. همین کتاب معرکۀ نیکلاس کار تنها 50 هزار تومان است. بسیار هم خوش‌دست و سبک و جذاب چاپ شده. اخیراً اعلام کردند که حقوق پایۀ وزارت کار سه و نیم میلیون تومان است. شما با این کتاب 50 هزار تومانی می‌توانید ساعت‌ها در سکون و آرامش و لذتِ مطالعه غرق شوید. یعنی با یک هفتادم پایۀ حقوق سال خجستۀ 1400 می‌توانید به چنین سعادتی برسید. لازم نیست توضیح دهم که این مبلغ در کنار مخارج بیهودۀ دیگرمان چقدر ناچیز است. اعتراض نکنید! به هزینۀ اینترنت برای خرچرخ زدن در یوتیوب و اینستاگرام نگاهی بیفکنید و ببینید چه چیز به‌دردبخوری گیرتان آمده! پس هرگز نگذارید کلیشۀ گرانی کتاب ذهن‌تان را فاسد کند.

 

مزه‌چشان

چند بند و سطر کتاب را این‌جا می‌آورم تا هوس مطالعۀ کامل آن را در دل‌تان بیندازم. این عبارت‌ها محتوای کتاب را نیز بیشتر روشن‌ می‌کند:

  1. در بلندمدت اهمیت محتوای یک رسانه در تأثیری که بر نحوۀ تفکر و عملکرد ما می‌گذارد به مراتب کمتر از خود آن رسانه است. یک رسانۀ عامه‌پسند که روزنۀ ما به دنیای بیرون و به خودمان است، به چیزی که می‌بینیم و به چگونه دیدن آن شکل می‌بخشد و در نهایت، اگر به اندازۀ کافی از آن استفاده کنیم، کیستی ما را، هم در مقام فرد و هم جامعه دگرگون می‌کند. مک‌لوهان می‌نویسد: «تأثیرات فناوری در سطح نظرها و درک و برداشت ما نیست که بروز می‌یابد، بلکه الگوهای درک و فهم ما را، تدریجاً و بدون اینکه هیچ مقاومتی در مقابل‌شان صورت‌گیرد، تغییر می‌دهد». البته این استاد مجلس گرم‌کن برای به کرسی نشاندن حرفش اغراق می‌کند، اما در درستی حرفش شکی نیست. رسانه تأثیرات مثبت و منفی‌اش را درست بر سیستم عصبی می‌گذارد.
  2. رسانه‌ها صرفاً خوراک فکری ما را تأمین نمی‌کنند بلکه فرایند تفکر ما را نیز شکل می‌دهند و به نظر من کاری که اینترنت می‌کند این است که ذره‌ذره ظرفیت تمرکز و تعمق مرا می‌خورد. چه آنلاین باشم و چه نباشم ذهنم اکنون توقع دارد که اطلاعات را به شیوه‌ای که اینترنت توزیع می‌کند یعنی به شکل جریان سریعی از ذرات جذب کند. زمانی من در دریای واژگان غواصی می‌کردم اما اکنون فقط می‌توانم با جت‌اسکی در سطح این دریا حرکت کنم.
  3. در پنج قرن گذشته، از زمانی که دستگاه چاپ گوتنبرگ خواندن کتاب را به یک سرگرمی عمومی تبدیل کرد، ذهن خطی ادبی در کانون هنر، علم و جامعه قرار داشته است. این ذهن نکته‌بین و انعطاف‌پذیر در واقع ذهن خلاق رنساس، ذهن خردگرای روشنگری، ذهن مبتکر انقلاب صنعتی و حتی ذهن ویران‌گر مدرنیسم بوده است. اما دیگر چیزی نمانده این ذهن به تاریخ بپیوندد.
  4. پژوهشگر ارشد یک تحقیق گسترده که در سال 2008 بر شش هزار نفر از نوجوانان نسل وب – نسلی که با وب بزرگ شده‌اند – در گزارش خود می‌نویسد: «غوطه‌ور شدن در دنیای دیجیتال حتی بر شیوۀ دریافت اطلاعات در این نسل هم تأثیر گذاشته. آن‌ها هنگام مطالعۀ یک صفحه الزاماً از چپ به راست یا بالا به پایین نمی‌خوانند بلکه از خطی به خط دیگر می‌روند و دنبال اطلاعات مورد علاقۀ خودشان می‌گردند».
  5. افکار ما می‌توانند تأثیرات فیزیکی داشته باشند یا دست‌کم باعث بروز واکنشی فیزیکی در مغز ما شوند… . ما از لحاظ عصبی همان چیزی می‌شویم که فکر می‌کنیم.
  6. استفاده از هر ابزاری می‌تواند تفکر و بینش ما را تحت تأثیر قرار دهد اما این فناوری‌های فکری بودند که بیشترین و پایدارترین تأثیر را بر چیستی و چگونگی تفکر ما نهادند. این فناوری‌ها بی‌واسطه‌ترین ابزار‌های ما هستند. ابزارهایی که ما از آن‌ها برای ابراز وجود، شکل دادن به هویت شخصی و جمعی و ایجاد رابطه با دیگران استفاده می‌کنیم. … هر فناوری فکری نوعی اخلاق فکری را در برمی‌گیرد، اخلاقی که مجموعه‌ای است از فرضیات در باب این‌که ذهن بشر چگونه کار می‌کند یا باید کار کند.

اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟

نویسنده: نیکلاس کار
مترجم: محمود حبیبی
ناشر: نشر گمان