­اگر احساس می‌کنید که بیش‌تر نظریات روان‌شناسی دربارۀ انسان سطحی است و فهم شما را به‌خوبی ارضا نمی‌کند یک پیشنهاد خوب برای‌تان دارم: روان‌شناسی وجودی. حال اگر دنبال کتابی هستید که روان‌شناسی وجودی را مختصر و مفید توضیح دهد، کتاب کشف وجود رولو مِی (1909-1994) کارتان را راه می‌اندازد. یک کتاب 200 صفحه‌ای جمع‌و‌جور.

احساساتی عمیق در ما هست که کمتر کسی از پس توضیح‌شان برمی‌آید. گاهی آن‌قدر مبهم و یا آزاردهنده می‌شوند که ترجیح می‌دهیم با یک اردنگی از ذهنمان بیرون‌شان کنیم. آخر اگر در کله‌مان جا خوش کنند، دچار ملال و افسردگی می‌شویم. ولی این افکار و عواطفِ مزاحم اتفاقاً از نظر فیلسوفان و روانشناسان وجودی خیلی هم مراحم‌اند. تفکرات ما دربارۀ مرگ، ماهیت هستی انسان و معنای زندگی او و چیزهایی از این دست برای انسان بودن ضروری است! نادیده گرفتن این پرسش‌های نه‌چندان خوشایند می‌تواند به اندازۀ واپس‌رانی و سرکوب نیازهای زیستی و عاطفی مخرب باشد.

رولو می می‌خواهد راهنمای انسان درمانده‌ای باشد که نمی‌داند چه مرگش است و از سردرگمی در این دنیای قشنگِ نو کلافه شده است. ره‌آورد این راهنمایی کشف وجود است؛ وجودی که از فرط نزدیکی نامرئی است. چه بودن و چگونه بودن، ما را از خودِ بودن (هستی) غافل کرده است. بیگانگی از وجود بیگانگی از خود است. درمان فقط از راه درک و تجربۀ ناب هستیِ خویش میسر است. و همۀ ساکنان جهان مدرن نیازمند درمانند.

 

کشف کدام وجود؟

هستی یا وجود خاص انسان مفهوم بنیادی تفکر اگزیستانسیال است. مفهومی که لفظی بدیهی دارد اما معنای آن از پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفی هم دشوارتر است. هرگز نمی‌توان در ابتدای یک اثر اگزیستانسیال فهمی کامل از هستی ارائه داد؛ چراکه هر اثر از ابتدا تا انتها در پی ارائۀ یک نگرش دربارۀ هستی انسان است. چاره چیست؟ در این‌جا یک میان‌بر برای فهم این کلیدواژۀ اساسی ارائه می‌دهیم تا خواننده بتواند تعاملی بهتر با کتاب داشته باشد.

 

تجربۀ «من هستم»

مراد رولو می از هستی چیست؟ کم دردسرترین راه فهمیدن هستی تجربۀ آن است. یک راه آسان برای تجربۀ هستی همذات‌پنداری با یکی از درمان‌جویان رولو می است. این مثال ما را از چندین صفحه توضیح و تفصیل و فلسفه‌ورزی بی‌نیاز می‌کند. رولو می در فصل ششم کتاب، ماجرای درمان خانمی جوان را تعریف می‌کند. این خانم نامشروع به دنیا آمده بود و به همین دلیل از زمانی که به یاد می‌آورد از نظر خانواده و اطرافیانش موجودی اضافی بود که نباید به دنیا می‌آمد! حتی مادرش در مواقع عصبانیت به او می گفت که چرا نمردی! او در دهۀ سوم زندگی دختری تحصیل‌کرده و فرهیخته بود و شغلی مناسب هم داشت. ولی هویت نامشروع بودن و احساس نداشتن حق حیات، او را دچار اضطرابی کشنده کرده بود. او در 28 سالگی برای درمان مراجعه کرد. اوج درمان او شبی بود که بودن و هستی خویش را بیش از پیش تجربه کرد. او در خواب درگیر این فکر شد که کودکی نامشروع است و درپی پذیرفتن این حقیقت دچار اضطرابی شدید شد. سپس با خود اندیشید که من دیگر کودک نیستم؛ پس این می‌ماند که من نامشروعم. اما نامشروع بودن نیز چیزی نیست که در واقعیت هستی من باشد و صرفاً دیگران آن را بر من اطلاق کرده‌اند. در نهایت این می‌ماند که «من هستم». حال که من هستم، پس حقِ بودن دارم.

اصالت هستی در برابر ماهیت آن‌گونه که مد نظر متفکران اگزیستانسیال است در این مثال به‌خوبی نمایان می‌شود. تجربۀ «من هستم» یک تجربۀ بنیادین برای سلامت روان است. من هستم؛ بی‌‎هیچ اسم و رسم و رنگ و ننگی. این هستی من است که بیش‌ترین واقعیت و اهمیت را دارد.

هستی مفهوم بنیادین کشف وجود رولو می است. مفاهیم اساسی دیگری در کتاب وجود دارند که کلید‌واژه‌های آن هستند. البته هیچ کدام از این مفاهیم در یک بخش خاص از کتاب تمام و کمال تعریف نشده‌اند. ابعاد هر مفهوم ذره‌ذره روش می‌شود. در سراسر متن هم حضور دارند. فهم آن‌ها منوط به فهم کتاب است و فهم کتاب منوط به فهم آن ها. آشنایی با این کلید‌واژه‌ها فهم این کتاب را آسان‌تر می‌کند. از این رو، به آنها می‌پردازیم.

1. اضطراب

«اضطرابِ وجودی» یک کلید‌واژه اساسی در اندیشۀ رولو می است. معنای مورد نظر او چیزی است که در آثار کیرکگارد «دلهره» نام دارد. معادل‌های انگلیسی این واژه حق معنا را ادا نمی‌کنند. اضطرابْ مواجهۀ هستی فرد با نیستی است. علت اساسی اضطرابْ نیستی و عامل تشدیدش هم آزادی است. نویسنده تأکید دارد که «اضطراب چیزی است که ما آن را هستیم (مضطرب بودن) و نه چیزی که ما آن را داریم». این مواجهۀ با نیستی در برهنه‌ترین نمودش مواجهۀ با مرگ است. برای کسی که با میرایی کنار نیامده باشد یک بیماری کشنده و یا اندیشۀ مرگ در حکم فروپاشی ذهنی است. اما نیستی همواره عریان یورش نمی‌برد. حضور انسان در موقعیت تحقق یا طردِ شکوفایی یک امکان و استعداد است که عموماً او را مضطرب می‌کند. به قول رولو مِی:

«اضطراب زمانی روی می‌دهد که یک توانمندی یا امکان در فرد در حال پیدایش است؛ امکان شکوفایی و تحقق بخشیدن به وجودش. اما همین امکان امنیت حاضر را از بین می‌برد. در نتیجه، گرایشی برای انکار این توانمندی ایجاد می‌شود. … اگر فرد برای شکوفا ساختن توانمندی‌های خویش از آزادی بی‌بهره بود، هیچ اضطرابی نیز تجربه نمی‌کرد. کی‌‎یرکگارد اضطراب را سرگیجۀ آزادی توصیف می‌کند.»

از نظر رولو می اضطراب یکی از دغدغه‌های اصلی کی‌یرکگارد، نیچه و فروید بود. هر کدام از آن‌ها به شیوۀ خاص خود به این موضوع پرداخته‌اند.او در آثار مختلفش بر این نکته تأکید دارد که این سه اندیشمند، با آن‌که از هم متأثر نبودند، دغدغه‌هایی بسیار مشابه داشتند. اما در زندگی انسان مدرن چه چیزی عوض شده است که موجب شده موضوع اصلی تفکر بزرگ‌ترین اندیشمندان دوران، «انسان» باشد و نه چیز دیگر؟ احساس بیگانگی با خود و جهان که انسان را  روان‌رنجور ساخته است بیش از هر چیز معلول اندیشۀ جدایی ذهن از عین است.

2. جدایی ذهن و عین (سوژه و ابژه)

دکارت ذهن و ماده را به عنوان دو جوهر متباین از هم تفکیک کرد. می، همانند بسیاری از دیگران اندیشمندان، این تفکیک را آغاز یک فاجعه می‌داند. البته او هیچ‌گاه کامل و دقیق توضیح نمی‌دهد که تفکیک کردن یا نکردن سوژه و ابژه اصلاً چیست و چه جایگزینی دارد، اما به بهانه‌های گوناگون از این تفکیک و پیامد‌های آن گلایه می‌کند؛ برای نمونه:

«ازخودبیگانگی ما ثمرۀ چهار سده اقدام برای جداسازی ذهنیت انسان از دنیای عینی است. این ازخودبیگانگی چندین سده در اشتیاق انسان غربی برای غلبه بر طبیعت و کسب قدرت از آن نمایان بود. اما اکنون در بیگانگی از طبیعت و نوعی ابهام، گنگی و احساس یأس از دست‌یابی به ارتباط واقعی با جهان طبیعت و از آن جمله جسم خود که کمابیش سرکوب شده است دیده می‌شود.»

نباید این دیدگاه رولو می را با ایده‌آلیسم یا وحدت وجود اشتباه گرفت. او به دنبال اثبات وحدت ذهن و عین نیست. صرفاً از تبعات حس بیگانگی و ابزار‌انگاری شکوه می‌کند. او مانند بسیاری از متفکران وجودی ارتباط با دیگری به‌مثابۀ شیء را نمی‌پذیرد. این دیگری می‌تواند انسان یا طبیعت باشد. ابژه کردن نه‌فقط از منزلت موضوع ابژه‌شده می‌کاهد، بلکه سوژه یا ابژه‌گر را نیز تباه می‌کند.

  1. دنیا

رولو می مفهوم دنیای فردی را در فهم انسان و درمان مراجعان بسیار مهم می‌داند. درمان منوط به کشف دنیای درمان‌جو است. دنیای هر فرد سه بعد اصلی دارد که تأثیر متقابل دارند. دنیای زیستی (Umwelt) که تعامل اوست با جهان پیرامون، جسم و غرایزش. دنیای ارتباطی (Mitwelt) که روابط معناداری است که فرد با موجودات همتای خود برقرار می‌کند. و در نهایت دنیای خویشتن یا درونی (Eignwelt)  که در ارتباط فرد با خودش و استعداد‌های وجودیش شکل می‌گیرد.

توجه بیش از حد یا بی‌توجهی به هریک از این وجوه دنیا، چیزی از هستی انسان می‌کاهد. درمان، فرایند تقویت و هماهنگی سه وجه دنیای فرد است. واپس‌رانی در Umwelt موجب سرکوب می‌شود و می‌تواند به بیماری هیستری منجر شود. این همان چیزی است که فروید و پیروانش بسیار به آن توجه داشتند. اما توجه به دنیای ارتباطی و دنیای درونی نیز به همان میزان برای سلامت فرد مهم است.

4. فردیت

پروسۀ درمان وجودی بسیار سخت‌تر و طولانی‌تر از سایر روش‌های درمانی است. یکی از مهم‌ترین علل این امر اهمیت زیاد فردیت هر مراجع در نگرش اگزیستانسیال است. درمان وجودی کمترین توجه را به تکنیک دارد. قالب‌بندی و یکسان‌انگاری افراد خون متفکران وجودی را به جوش می‌آورد. درست است که تکنیک‌ها در بسیاری از موارد جواب می‌دهند، اما نگاه تکنیکال به انسان وجودش را به‌مثابۀ یک جان و جهان بی‌مانند نادیده می‌گیرد. برای درمان‌گر و درمان‌جو بسیار خوشایند است که با مقداری سؤال و معاینۀ مشخص به یک تشخیص برسند و درمان‌گر همانند یک پزشک برمبنای آن تشخیص یک نسخه بپیچد و… تمام. اما برای یک ذهن اگزیستانسیال این کار می‌تواند در حد یک خیانت باشد. انگار یک پرندۀ زخمی را طوری مداوا کنیم که زخمش خوب شود، اما دیگر قادر به پرواز نباشد. روان‌رنجوری‌ها مانند دردهای جسمی نشانه‌های یک مشکل عمیق هستند. در این میان تکنیک‌ها بیش‌تر به‌مثابۀ مسکن عمل می‌کنند. مسکن خوب است، اما اگر جایگزین درمان شود مرگ‌بار خواهد بود.

درمان‌گر اصلی در رویکردی که رولو می آن را مجدانه توصیه می‌کند، خود درمان‌جو است. در واقع، روان‌درمان‌گر باید بیمار را آموزش دهد که چطور خود را تیمار کند.

5. رابطه

رابطه به عنوان یک کنش اصیل انسانی اهمیت زیادی در نگاه رولو می و همفکرانش دارد. برقراری رابطه مهم‌ترین کاری است که درمان‌گر انجام می‌دهد. رابطه ارتباطی است که در آن هر دو طرف تغییر می‌کنند. این امر زمانی صورت می‌گیرد که درمان‌گر مراجعش را یک هستی اصیل تلقی کند و فارغ از رابطه‌ای کاری و عرفی که با او دارد دنیای واقعی مراجع را فهم کند. هنر درمان‌گر این است که هنگام حضور مراجع هم و غم زندگی روزمره و دغدغه‌های شخصی‌اش را رها کند و حضوری کامل در جلسه داشته باشد. نگاه درمان‌گر نباید این باشد که این کار صرفاً شغل است و قرار است از این ارتباط پولی درآورد، بلکه نگاهش باید به این صورت باشد که چنین کاری را فقط به این سبب انجام می‌دهد که انسانی در برابر اوست که به کمکش نیاز دارد.

 

کلام آخر

رویکرد وجودی در درمان از زمان فروید و توسط یکی از دوستان او به نام لودویگ بینزوانگر (1881-1966) مطرح شد. از این رو می‌توان آن را هم‌سن و سال روان‌کاوی دانست. رولو می در نسل دوم درمان‌گران وجودی جای می‌گیرد. او نقشی مهم در سروسامان دادن به روان‌شناسی وجودی داشت. کار می در ارائۀ تئوری روان‌درمانی اگزیستانسیال بعد‌ها توسط شاگردش اروین یالوم به‌زیبایی تکمیل شد.

رولو می زندگی ناآرامی داشت و مدتی با یک بیماری مرگ‌بار دست و پنجه نرم کرد. او اندیشه‌هایش را زیسته بود. همین امر موجب گیرایی آثارش شده است. کتاب کشف وجود او هم برای درمان‌گران و هم برای کسانی که در پی تعالی شخصی هستند مناسب است. خواندن این کتاب به معلومات روان‌شناسی زیادی نیاز ندارد. کسانی که توان و فرصت بیشتری برای مطالعه دارند بهتر است کتاب دیگری از می به نام هستی را بخوانند. هستی در اصل مجموعه‌ای از مقالات روان‌شناسی وجودی است که رولو می گزینش و ترجمه کرده است. دو فصل اول کتاب را خود او نوشته است. مطالب این دو فصل بیشتر مباحث کشف وجود را پوشش می‌دهد. علاوه بر آن، انسجام و قوت بیشتری هم دارد. از این جهت شاید مطالعۀ کتاب هستی در اولویت باشد.

کتاب کشف وجود (هستی) دو بار به فارسی ترجمه شده است. ابتدا با عنوان کشف وجود و بعدها با عنوان کشف هستی. من کشف وجود را مطالعه کردم. خطاهای نگارشی به قدری بود که با خودم گفتم مگر این کتاب ویراستار ندارد؟ در شناسنامه و صفحات اولیه به دنبال نام ویراستار کتاب گشتم و متوجه شدم که ظاهراً ویراستار ندارد. ترجمه و ویرایش کشف وجود چندان چنگی به دل نمی‌زند و در برخی موارد هم گمراه‌کننده است. بعداً نگاهی به کشف هستی انداختم و دیدم آن هم تعریفی ندارد. با وجود این، نمی‌توان به این دلیل از مطالعۀ چنین کتابی سر باز زد. کتابِ خیلی خوب ارزشش را دارد که ترجمۀ ضعیفش هم خوانده شود. به عبارت دیگر، من ترجیح می‌دهم ترجمۀ ضعیف یک کتاب خیلی خوب را مطالعه کنم تا این‌که ترجمۀ درخشان یک کتاب معمولی را بخوانم.

در پایان کتاب محبوب و معروفی را پیشنهاد می‌کنم. البته این کتاب جایگزین کتاب‌های رولو می نیست، اما مکمل بسیار خوبی برای کتاب‌های اوست: روان‌درمانی اگزیستانسیال از اروین یالوم که بی شک موجب اعتلای روان‌شناسی وجودی بوده است. این کتاب ذهن‌های بسیاری را متحول کرده است و ارزش دارد بارها و بارها خوانده شود.

کشف وجود (روان‌شناسی وجودی)

نویسنده: رولو می

مترجم: محمدباقر حسینی‌فیاض

ناشر: نشر دانژه، 222 صفحه