اگر از فرض‌های دور و دیر بگذریم و مثل بچۀ‌ آدم فقط به خبرهای رسمی اعتنا کنیم، ظاهراً کرونا از ووهان چین به جان ما افتاده‌است. امروزه اولین تداعی‌ها از واژۀ چین برای ما جنس‌های بنجل است و بعد هم جناب کرونا؛ شمارش‌گر مرگی که دیگر به آن عادت کرده‌ایم. ولی همیشه این‌طور نبود. قبل‌ترها از تداعی‌های همیشگی واژۀ چین روایت معروف پیامبر (ص) بود: «اطلبوا العلم ولو بالصین». دانش را بجویید هرچند در چین باشد. این حدیث در کودکی و نوجوانی‌مان مدام تکرار می‌شد تا در ما شوقی برانگیخته شود برای علم و حقیقت و مشق نوشتن و تست زدن. پشت‌بندش می‌گفتند چون چین خیلی دور بوده پیامبر(ص) به آن مثال زده‌اند. به اصطلاح، مراد از روایت معنای تحت‌اللفظی‌اش نیست. لذا همین مدارس و دانشگاه‌های خودمان هم مد نظر است. ولی من فکر می‌کنم – مثل بیشتر روایت‌ها – این‌جا هم معنای تحت‌اللفظی بیشتر صادق باشد؛ زیرا در مدارس و دانشگاه‌های خودمان که خبری از علم نبود. این از زبان عربی.
در زبان فارسی هم چین و ماچین مثالی است برای دوری و فاصلۀ زیاد. شاید اگر آن زمان به ما می‌گفتند اسلام تا چین هم رفته باورمان نمی‌شد. دست‌کم باورمان نمی‌شد که از قرون اولیه در چین مسلمان داشته‌ایم. حتی همین الآن هم باورمان نمی‌شود مسلمانان چین پرشمار هستند. در کنار ملاحظات سیاسی، یک دلیل بی‌اعتنایی مسلمانان به وضع اویغورهای چین همین است. بالأخره خیلی عجیب است حضور ریشه‌دار مسلمانان در دل حاکمیت استبدادی و قطب کمونیسم جهان.
به همین صورت، کتاب حقایق هم برای بسیاری از مخاطبانش اثری شگفت‌انگیز است. مؤلف آن عالمی ناشناس است که احتمالاً در قرن پنجم می‌زیسته. این اثر در حین مرمت مسجد بزرگ مسلمانان در چین پیدا می‌شود. حدود سی سال پیش، دکتر سیروس شمیسا برای یک فرصت مطالعاتی به چین می‌روند و در دانشگاه پکن مستقر می‌شوند. در بازگشت، آن را به ایران می‌آورند و با تلاشی که به خرج می‌دهند بالأخره آن را منتشر می‌کنند.
نام احتمالی کتاب حقایق‌الاسلام است؛ کتابی در باب آموزش اصول عقاید، اخلاق و احکام اسلام، با سبک و درون‌مایه‌ای خاص. این کتاب مزایای زبانی و ادبی فراوانی دارد که در مقدمۀ دکتر شمیسا و تک‌وتوک معرفی‌ای که از آن شده آمده است. ما از این نکات کلی می‌گذریم و در ادامه فقط به رویکرد علمی مؤلف در تدوین کتابش خواهیم پرداخت؛ رویکردی که هم کمتر سابقه دارد و هم چندان به چشم نیامده است.
در تاریخ ادیان و خصوصاً اسلام، تقابلی میان نگاه فقهی با نگاه اخلاقی و معنوی قابل ردیابی است. سه‌گانۀ شریعت، طریقت و حقیقت در این زمینه مشهور است. مصالحه‌جویی‌ها نیز سابقه‌ای به درازای خود مرافعه‌ها دارند. رایج‌ترین و پرطرفدارترین شیوه برای رفع این تقابل، تعریف سطوح مختلف برای دینداری است. ارجاع شریعت به سطح اول یا فروتر، و طریقت و حقیقت به سطح دوم یا فراتر. شاید بتوان باقی مصالحه‌جویی‌ها را به همین مدل مبنایی فروکاست. همین فرود و فراز نشان می‌دهد که این شکاف هم نیامده و هم‌چنان باقی است. صرفاً بخشی از این شکاف رفو شده است. کشاکش دو طرف دعوا همین مقدار را نیز می‌تواند دوباره به‌خوبی جرواجر دهد.
عارفان و اهل‌طریقت، از یک سو، بسیاری از سخنان مشایخ خود را هم‌ارز سخنان پیامبر(ص) و امامان(ع) قرار می‌دهند؛ چیزی که بر طبقۀ رسمی عالمان دینی در مذاهب مختلف بسیار گران است و ناپذیرفتنی. از سوی دیگر، برخی از آنان آشکار و در پرده مناسک دینی را نردبانی می‌دانند که بعد از بالا رفتن به کاری نمی‌آید. اهل شریعت و فقها نیز که هیچ‌رقمه زیر بار نمی‌روند که دین وجوهی باطنی هم دارد. اما در واقع، این وجوه باطنی به اندازۀ وجوه ظاهری و حتی بیشتر از آن‌ها مهم است. قوام دین‌داری به این وجوه باطنی است. ماندگاری این وجوه باطنی در گرو عدم تصلب به وجوه ظاهری است و ده‌ها مسئلۀ دیگر.
مؤلف حقایق راهی را پیموده که کمتر کسی در آن گام نهاده است. یعنی به جای تکرار و رونویسی رساله‌ها، ارجوزه‌ها و کراسه‌هایی در جمع شریعت و طریقت و حقیقت، جا به جا به صورت عملی جمع مورد نظر خود را نشان داده است. او با احاطه‌ا‌ی که بر قرآن و متون روایی دارد هر جا در آیات و روایات، رگه‌ای از نگاه باطنی به مناسک دیده، شکار کرده است. بعد آن را به‌مثابۀ شریانی حیات‌بخش برای مصالحه‌اش برگرفته است. در وهلۀ بعد دست به گزینشی معقول از سخنان بخردانۀ بزرگان صوفیه زده است. باز آن‌ها را که درست هم‌راستای آیات قرآن و سخنان مأثور است، برگزیده و چاشنی همان آیات و مأثورات کرده است. پیش‌فرض مؤلف این بوده که هر دو طرف دعوا از وجهی برحق بوده‌اند. در نهایت در این دو گام، دو طرف را با خود همراه می‌کند.
اتفاقاً چنین مشیی، ره‌آوردهایی بسیار مفید برای او داشته است. اول آن‌که خوانشی درست از دین به دست داده است؛ یعنی خوانشی مستند به متون دینی که برکنار از حجاب فقه‌زدگی و شیفتگی به عرفان است. اگر فهرست کتاب را ببینید حتماً تعجب می کنید. احساس می‌کنید که فهرست یک کتاب فقهی و یک کتاب عرفانی با ترتیبی نامعلوم ردیف شده‌اند. اما بعد از خواندن کتاب دیگر تعجب نمی‌کنید چرا نماز و روزه در کنار تواضع و حسن خلق آمده است. چرا فصل شرب خمر که در عرف دین‌داری بزرگ‌ترین بزه است این‌قدر کم‌برگ است. در مقابل، ذکر خداوند، که باز در نظر همین عرف دین‌داران مسئله‌ای حاشیه‌ای است، این‌قدر پربرگ است. آخرین، کم‌اهمیت‌ترین و به‌ظاهر ناموسی‌ترین فصل کتاب به مباحث بسیار جالب مسائل خاک‌برسری اختصاص دارد. در عوض، مؤلف در باب وجوب علم‌جویی و دعا کردن بسیار قلم‌فرسایی کرده است، درحالی‌که ظاهراً چندان هم مهم نیستند!
خوانش صاحب حقایق از متون دینی هم به‌جاست. آیات قرآن برای تزیین نیامده است. تمام فصل در خدمت تبیین آیات است. آیات در جایگاهی بالاتر از روایات نشسته‌اند. سخنان علما و عرفا در مرتبه‌ای فروتر و در خدمت آیات و روایات است. وقتی را صرف رفع تعارض سخن فلان عارف با مأثورات دینی، ضایع نکرده است. به روایات و برداشت‌هایی از آنها نپرداخته که هم‌سو با آیات نیستند. در نهایت، برمبنای این نوع نگاه جامع و درست، در باب ارزش و اهمیت عبادات و مناسک داوری کرده است.
دستاورد دیگر او توجه به بحث آداب و اسرار عبادات است؛ که اتفاقاً مصادر مأثور فراوانی هم دارد. مسئله‌ای که در خوانش‌های عمومی از دین نشانی ندارد. با این شیوه محوریت را از فقه می‌گیرد و به اخلاق و معنویت می‌دهد، بی آن‌که اعتراض و غوغایی برانگیزد.
صاحب حقایق نمی‌خواهد اثرش صرفاً به عنوان فصل‌الخطابی برای مرافعات باشد. اتفاقاً وقتی به محل نزاع نمی‌پردازد، و به اصطلاح تنقیح مناط نمی‌کند، می‌خواهد به مسئله‌ای مهم‌تر اشاره کند: این حقیقت که عمدۀ هنگامه‌ای که دو طرف دعوا برانگیخته‌اند، حقیقتی ندارد. از نظر او، دیگران خوانشی از دین را برگرفته‌اند و با آن بر سر دیگری کوفته‌اند. مبنای آن خوانش‌ها نیز پیگیری علایق و سلایق خودشان در متون دینی است. در واقع، این کتاب دعوتی از دو طرف ماجرا است که همراه شوند، منظر خود را وانهند و نظری دیگرگونه کنند.
خوانش مؤلف حقایق برای این زمانه هم بسیار مغتنم است. این خوانشی است که هنوز دچار هزار و یک اشکال عقلانیت جدید نشده است. هزار و یک نحلۀ نواندیشانه و روشنفکرانه به جانش نیفتاده‌اند تا وصله‌پینه‌اش کنند. البته نه این‌که دربست خوانش صاحب حقایق را بپذیریم. این خامی است که فاصلۀ ده‌قرنی را به چیزی نگیریم. اهمیت خوانش‌های کهن از دینداری و متون دینی در این است که سرنخی به دست می‌دهند تا بر عناصری از خود دین تأکید کنیم که ضامن ماندگاری آن است.
خلاصه این‌که خوانندۀ کتاب مدام این هوا برش می‌دارد که بگوید: نه؛ جدی‌جدی روایت معروف پیامبر اتفاقاً معنای تحت‌اللفظی هم دارد. یک مصداق خوبش نیز همین کتاب حقایق است.

حقایق (متنی از قرن پنجم یا ششم هجری قمری)

نویسنده: ناشناس
مصحح: سیروس شمیسا
ناشر: نشر قطره، 454 صفحه

 

 

 

فیلد های مورد نظر را انتخاب یا مخفی کنید، همچنین با درگ کردن میتوانید محل آن را تغییر دهید.
  • تصویر
  • امتیاز
  • قیمت
  • قابلیت تنظیم ارتفاع
  • محل نگهداری خودکار
  • قد
  • ابعاد کفی صندلی
  • محل نگهداری لبتاب
  • یقه
  • رنگ بندی
  • محل نگهداری کارت اعتباری
  • ویژگی های زیره
  • ابعاد
  • جنس پشتی
  • طرح پارچه
  • جنس پارچه
  • کلاه
  • نحوه بسته شدن
  • مقاومت در برابر ضربه
  • جنس فریم کفی
  • جیب داخلی
  • حجم داخلی
  • محل نگهداری کلید
  • کشور سازنده
  • تعداد دسته
  • جنس زیره کفش
  • جنس رویه
  • قابلیت چرخش
  • ابعاد پشتی صندلی
  • جنس فریم پشتی
  • وزن کفش (یک لنگه)
  • سایز
  • قد آستین
  • بند یدک
  • مناسب برای
  • مورد استفاده
  • قابلیت شستشو
  • بند و دستگیره
  • جنس فلز
  • جنس شیشه
  • اضافه به سبد خرید
مقایسه
علاقه مندی ها 0
صفحه علاقه مندی ها خرید را ادامه دهید