An Introduction to Existentialism

Author: Robert G. Olson

Publisher: Dover Publications (first Publishe 1962)

240 pages

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های انسان قرن بیستم افزایش اشتغال و اهتمامش به مسئلۀ روابط انسانی است. علت این امر روی‌گردانی از خدا بود. به همان میزان که انسان‌ها از خدا روی برگردانده‌اند، به «دیگری» روی آورده‌اند. علوم رفتاری هنوز در مرحلۀ کودکی خود هستند، اما تا همین حالا هم در برنامۀ تحصیلی نهادهای آموزشی غربی جایگاهی بالاتر از الهیات را احراز کرده‌اند. شخصی که خود را تحصیل‌کرده می‌داند ممکن است بابت جهل مطلق دربارۀ قدیس آگوستین یا قدیس توماس متأسف باشد، اما معمولاً از این بابت شرمنده نیست. در مقابل، کسی که هیچ شناختی از مارکس یا فروید نداشته باشد، به‌وضوح در رتبۀ عوام بی‌سواد قرار می‌گیرد.

البته متفکران از دوران‌های بسیار دور به این مسئله روی آوردند، اما، علی‌رغم تفاوت دیدگاه‌ها، رویکردشان در کل آرمانی و خوش‌بینانه بود. برخلاف آنان، متفکران قرن بیستم به روابط انسانی آرمانی قائل نیستند. دی. اچ. لارنس از این جهت نمونۀ نسبتاً خوبی است. او می‌نویسد:

«هر روحی تنهاست و تنهایی هر روحی سدی مضاعف برای رابطه‌ای کامل میان دو انسان است. هر روحی باید تنها باشد. در نهایت، هر اشتیاقی برای رابطۀ کامل فقط ولع و عطشی سست و معیوب از کار درمی‌آید. جهان نباید فضایی هماهنگ و عاشقانه باشد. جهان باید مکانی از تنافر ددمنشانه و هماهنگی ادواری باشد؛ همانی که هست. عشق نباید کامل باشد. عشق فقط باید لحظاتی کامل داشته باشد و بیابانی از بوته‌های خار؛ همانی که دارد. رابطۀ کامل نباید امکان‌پذیر باشد. هر رابطه‌ای باید محدودیت‌های مطلقش، حفاظ‌های مطلقش، را داشته باشد؛ که برای تنهایی و اندوه روح هر انسانی ضروری هستند».